اشعار
روز و شب ما اگر جهنم گردد / شخصیتمان ترور دمادم گردد
ما بسیجیان نمی گذاریم حتی / یک مو زسر خامنه ای کم گردد
----------------------------------------------
من قلب سیاه ظالمان می شکنم / دست طمع معاندان می شکنم
گر خامنه ای حکم جهــــــادم بدهد / کاخ ستم کل جهان می شکنم
----------------------------------------------------
آهن آب دیده را زنگ عوض نمی کند / چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند
به خیل دشمنان بگو ، به کوری دو چشمتان / مطیع امر رهبری ، رنگ عوض نمی کند
--------------------------------------------------------------
قبل از تو دلم گلی کــــه نیکوست نداشت / همچون تو پدر که فاطمی خوست نداشت
از بــس که تــــو مـــاهی پدرم سیدعلی / والله نمــی شود تــــــو را دوست نداشت
---------------------------------------------------------
از عشق تو رهـــــــــبرا نمردن ظلم است / در گوشه ی خانه جان سپردن ظلم است
من مقـــلد فاطـــــــــمه ی زهـــــــــــرایم / در راه تو یک سیـــــلی نخوردن ظلم است
--------------------------------------------------------------------
رهبرم!
ما یار توییم، اهل توییم، اهل بهشتیم
هر کس که تو را دوست ندارد، به جهنم!
-----------------------------------------------------
ای غصه هایت قاتلم ، هر گه دعایت می کنم / ای رهبر و مولای من ، جان را فدایت می کنم
باید بلرزد قلبشان ، وقتی شنیدند این سران / گفتی که "من فعلاً فقط ، دارم نصیحت می کنم"
-------------------------------------------------------
پـرچـم به دست تـوست ، جمع است خـاطرم / با تو مهم که نیست ، حـرف و حـدیث ها
-----------------------------------------------------------
جان خود در ره "اولاد علی" می بازیم
همچو "مالک" به "عدوان علی" می تازیم
ای که گویی که خلایق ز "ولی" خسته شدند
کوری چشم تو بر "سید علی" می نازیم
------------------------------------------------------------------
دانی که چرا زمین به دور خود می چرخد؟
نه بهر من و نه بهر تو می گردد
یک بار به عمر خود علی را دیده
دیوانه شده به دور خود می گردد
......................................
بسم
الله الرحمن الرحیم
مناظره ی جالب و خواندنی چند شاعر
حافظ شیرازی:
اگر آن ترک شیرازی ، بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم ، سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی ، بدست آرد دل ما
را
به خال هندویش بخشم ، سر و
دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ، ز مال خویش می
بخشد
نه چون حافظ که می بخشد ، سمرقند
و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی ، بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم ، تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد ، بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد ، سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را ، به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی ، که برده جمله دلها را
خانم دریایی:
اگر آن ترک شیرازی ، بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش ، بدست آورده دنیا را
نه جان و روح می بخشم ، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟ چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ، ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت ، عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی ، نه صائب دست و پاها را
فقط می خواستند اینها ، بگیرند وقت ماها را!
آقای کامران سعادتمند:
اگر آن ترک شیرازی ، بدست آرد دل ما را
نه او را دست و پا بخشم ، نه شهری چون بخارا را
همان دل بردنش کافی ، که من را بی دلم کرده
نمی خواهم چو طوطی من ، بگویم این غزلها را
غزل از حافظ و صائب ، و یا دریایی بی ذوق
و یا آن شهریار ترک ، که بخشد روح اجزا را
میان دلبر و دلدار ، نباشد حرفِ بخشیدن
اگر دلداده می باشید ، مگویید این سخن ها را
حجت الاسلام پاشاپور(عارف تهرانی):
اگر آن ترک شیرازی ، بدست آرد دل ما را
شعار و حرف پُر کرده ، تمام ادعاها را
یکی بخشیده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را
یکی چون صائبِ تبریز ، سر و دست و تن و پا را
از این سو شهریار داده ، تمام روح اجزا را
از آن سو بانو دریایی ، گرفته حال ماها را
سعادتمند شاعر نیز ، فقط گفت و نداد هرگز
نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را
ولی من می شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد
بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را
کسی که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد
بدون منتی بخشید ، سر و دست و تن و پا را
و او اهسته و آرام ، برای عشق محبوبش
فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را
اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست
تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را
نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش
و او نامش شهید است او ، عمل کرد ادعاها را